ابلوموف، رمانی درباره رخوت و تنبلی
به گزارش وبلاگ پتول، خبرنگاران/خراسان رضوی ابلوموف دومین و برترین کتاب ایوان گنچاروف، نویسنده روس، است که زندگی اشراف زاده ای تنبل و بی تفاوت نسبت به مسائل مختلف را به تصویر می کشد.
ابلوموف رمانی روسی است که به زندگی ایلیا ایلیچ اوبلوموف، اشراف زاده ای تنبل، می پردازد که وظایف خود در بخش حکومتی را رها کرده و بخش زیادی از وقت خود را روی تخت خواب و جایگاه اتاق سپری می کند. او در واقع بیش از حد نسبت به مسائل و شرایط پیرامون خود بی تفاوت است و در برابر تغییر مقاومت خاصی نشان می دهد.
ابلوموف به نوعی از حضور و فعالیت در دنیای واقعی وحشت دارد و با زاخار، خدمتکار خود، زندگی می کند. نکته جالب توجه اینکه زاخار نیز مانند ابلوموف بسیار تنبل بوده و هر 2 نوعی ویژه ای از بیکاری و رخوت را تجربه می کنند.
ابلوموف دوستان زیادی دارد اما تنها یک دوست واقعی دارد که سعی می کند او را از این رخوت نجات دهد و به زندگی بازگرداند. آندره ایوانویچ شتولتس از دیگر شخصیت های این رمان محسوب می شود که تلاش می کند آبلوموف تمام عمر خود را در خانه تباه نکند. در طول رمان ماجراها و اتفاقات متفاوتی رخ می دهد که از جمله آن می توان به عشق ابلوموف و نحوه مواجهه او با این موضوع اشاره کرد.
این رمان دومین کتاب ایوان گنچاروف است که بسیاری از منتقدان ادبی این اثر را برترین اثر این نویسنده روسی می دانند. نویسنده داستان را با نوعی شوخ طبعی و جزئیات فراوان بیان می کند که این رویکرد برخی مواقع برای مخاطب ملال آور می شود. بیان جزئیات و ایجاد تصویری دقیق از رخوت از طریق نویسنده را می توان در راستای تصویرسازی دقیق و همذات پنداری مخاطبان دانست.
ابلوموف را می توان نمادی از انسان سطحی و یک شخصیت نمادین در ادبیات روسی قرن نوزدهم میلادی دانست. در حالی که از طرف دیگر می توان او را فردی متفکر و فلسفی دانست که در زمان های بطالت خود به تفکر در خصوص امور مختلف می پردازد و به نوعی آرامش و راحتی نهایی تجربه می کند که تمام مردم در راستای آن کار و فعالیت های روزمره زندگی خود را برنامه ریزی و سپری می کنند.
ایوان گنچاروف در تلاش است ریشه های ایمن تنبلی را در عادت ناپسند کودکی ابلوموف بررسی و بیان کند چراکه ابلوموف در شرایط بسیار مناسب و راحتی رشد پیدا کرده و به عبارتی هیچگونه زحمت و رنجی را تحمل نکرده است. از این رو فعالیت و حضور در زندگی واقعی و خارج از شرایط مساعد خانوادگی خود را تجربه نکرده است. این موضوع در حال حاضر نیز مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است و آن ها معتقدند بچه ها نباید بیش از حد مورد حمایت قرار گیرند بلکه باید با رعایت و مراقبت از آن ها فعالیت در زمینه های مختلف را تجربه کنند.
آبلومویسم واژه ای است که ویژگی های روانی شخصیتی مبتلا به بی دردی درمان ناپذیر، بی ارادگی و ضعف نفس را بیان می کند. این ویژگی ها ممکن است در جامعه ای به صورت بیماری همه گیر شیوع پیدا کرده و به تعبیری از خصوصیات ملی آن جامعه محسوب شود.
این کتاب رمان دلخواه لئون تولستوی بوده است و در خصوص آن بیان کرده که ابلوموف اثری واقعا بی نظیر و عالی است که مدت هاست شبیه آن ندیده ام. من به شدت به آن مشتاقم و دوباره و دوباره آن را می خوانم.
جین هریسن نیز در مقدمه ای که در کتاب آمده است، می گوید این کتاب به آسانی ممکن بود مبتذل از آب درآید و حتی نفرت انگیز باشد اما در همه حال اخلاقی است. بسیار لطیف است و در عین حال واقعی است.
در قسمت هایی از مکالمه آبلوموف و شتولتس درباره نوع نگرش ابلوف به زندگی آمده است:
شتولتس با سرسختی تکرار کرد:
- نه، این زندگی نیست!
- خوب. به عقده تو اگر این زندگی نیست، چیست؟
شتولتس کمی فکر کرد که ببیند نام این زندگی را چه می شود گذاشت و بعد گفت:
- این… می شود گفت… آبلومویسم است.
ایلیا ایلیچ، در حیرت از این واژه عجیب، آهسته گفت:
- آب… لومویسم!
و بعد دوباره آن را بخش بخش تکرار کرد:
- آب… لو… مویسم…
با نگاهی تعجب زده به شتولتس خیره ماند و بی رغبت و با خجالت پرسید:
- پس آرمان زندگی برای تو چیست؟ چیست که آبلومویسم نباشد؟
و بعد با جسارت اضافه کرد:
- مگر همه در پی همان چیزی نیستند که من در خیال می بینم؟ آخر تصدقت، مگر هدف همه تلاش ها و سوادها و جنگ ها، همه فعالیت های تجارتی شما و زحمات سیاستمداران حصول همین آرامش و آسودگی نیست؟ مگر شما همه نمی خواهید این بهشت از دست رفته را به دست آورید؟
منبع: خبرگزاری ایسنا